ولنتاین

امشب با خواهرجان رفتیم تا برای ولنتاین خرید کنه. یعنی منو دیوانه کرد تا بالاخره یک جعبه پسندید هرچی تو مغازه میدید از مروارید بگیر برو تا یک چیزهای بی ربط میخواست. میگفت ، به نظرت بریزم کف جعبش و کادوش را بزارم روش قشنگ میشه نه؟!منم اینطوری نگاهش میکردم و هعی باید دستش را می کشیدم و میگفتم نه !

آخر راضیش کردم به پوشال قرمز خریدن و یک عالمه شکوفه تا دست برداره ! وگرنه مگه بیرون میومد

یکجا رفته بودیم جعبه ببینه ، بعد پسره هعی جعبه های مشکیش را نشون میداد و میگفت عالیه ، خواهرمم جعبه های قرمز را نشون میکرد. آخر سر پسره گفت : خانم جعبه برای چه کاری میخواهی؟ خواهرمم گفت برای کادو ولنتاین! منو میگی ، دیگه پشتمو به این دوتا کرده بودم و فقط می خندیدمپسره گیج میگه کادو میخواهی به دختر بدی یا به پسر؟ یعنی رسما دیگه از شدت خنده شونه هام می لرزیدا ، در این حد ، این دوتا جک بودنتازه تمام مغازه را بهم ریختن ، آخرشم اشتراک نظر نداشتن اومدیم بیرون. مغازه بعدی را جوری خواهرم بهم ریخت که وقتی آخرش یک جعبه پسندید ، فروشنده خدا را شکر میکرد

به خواهرم میگم : تو اگر یک کادو ساده هم میدادی به یار جان ، باور کن میزاشت رو تخم چشمش ، وقتی میفهمید تو اینطور یک پاساژ را بهم ریختی ، فقط برای تزیین کادوتمیگه تو را هم میبینیم ، حالا هعی بمن بخند

رفته یک شیرنی فروشی ، شیرینی قلبی ساده پسندیده ، مرده گفته برای ولنتاین سفارشی میزنم دونه ای دو تومن ! حالا هر شیرینیش اندازه دوتا بند انگشتم نبودا ! تازه شیرینی را دونه ای حسابی میکنه نه کیلویی ! گفتم بیخود ، رنگ قرمز بخر ، خودم برات یک چیزی سرهم میکنم ، اصلا نگرانش نباش، از اونروز تا الان هعی من تو سایتهای شیرینی پزی دنبال شیرینی قلبیم تازه امشب بهش میگم بریم رنگ قرمز خوراکی بخریم. رفتیم یک شیشه بزرگ رنگ خریده ! میگم من اینهمه رنگ را تو حلق کی بریزم؟! میگه : اااااااا تو گفتی!گفتم ، من گفتم یک بادیه رنگ قرمز بخر ! میگه خوب خریدم ، چیکار کنم! میگم تا آخرش را هی شیرینی میپزم و میدم به شوهرتما که شکلاتی دوست داریم و قرمزمون همون رنگ شکلاتیه

دوستان پول بزارید روی هم برای منم کادو ولنتاین بخرید

----------------------

خوابگاه که میرفتم ، یک دختری بود که تازه ازدواج کرده بود. یک شب ولنتاینی تعریف کرد که روز ولنتاین روز جشن اونها و خواهراشون بوده. یکدونه داداش داشت که پونزده تا جی اف داشت ، میگفت اصلا اهل خرج هم نیست ، براش میخرن . میگفت فقط شب که برمیگرده ، عروسی ما خواهرهاست . یکعالم شکلات خارجی و عروسکه که تقسیم میکنیم. تازه سهم شوهرش را که راه دور بود را هم برمیداشت و کنار میزاشت. چقدر ما بهش اون شب خندیدیم. اینم یک نوع ولنتاین بود دیگه. خوش باشید

نظرات 5 + ارسال نظر
ندا دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 01:43 http://mosafer-9891.blogsky.com

وای چقدر بامزه بوددد. ایشالا همیشه به دل خوش.
15 تا جی اف!!! یا جدم! کاش داداش ما از این دوستا داشت

همیشه وسط سختی یک چیزهایی برای خنده پیدا میشه
کاش داداش منم داشت ، داداش من که یکدونشم نداره

فاطمه شنبه 24 بهمن 1394 ساعت 19:08 http://donyayekoochakeman.blogfa.com

ازتون بدم میاد. هرجا میرم از ولنتاین حرف میزنید. من چرا ولنتاین ندارم؟ یکی بیاد به این بگه به من کادو بده. من کادو می خوااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.

کادو گرفتی بمنم بده عزیزم ، بمن که یک هل پوچم ندادن. فقط کزت ولنتاین من بودم

جلبک خاتون جمعه 23 بهمن 1394 ساعت 16:07

ببین ینی با خواهرت قهرم من

من ترشیدم بعد اون میره واسه یارش کادو میخره....

بش بگو تک خور ببین اون یارت داداشی چیزی نداره بذاری واسه ما کنار؟


برای من که اینهمه زحمتش را کشیدمم ، هیچی نخرید
نوچچچچ یارجانش یکدونه پسرهمنم کنارت ترشیدم

Sepanta جمعه 23 بهمن 1394 ساعت 02:05

ع چه مراسم کادو خریدن پیچیده و پرماجرایی خودم میخرم کادوی ولنتاینتو صابخونه

ملسیییییییییییییییییییییییییییییییی

آنی پنج‌شنبه 22 بهمن 1394 ساعت 11:22 http://www.annie.blogfa.com



خواهرت معرکه ست..
تو چه خواهر گلی هستی که داری براش شیرینی درست می کنی خانوم خانوما


یا خداااااااااا
15 تا جی اف؟؟؟؟

آره واقعا
فدات

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.