مشوش نوشت!

بچه که بودم نزدیک خونه پدربزرگم تعزیه اجرا میشد. فردای روز عاشورا ، درست بعد از نماز صبح بود که خیمه ها را آتش میزدن و...! منم که آخرین نفر بودم میرسیدم و وسط دست و پای ملتی که تکه ای از پارچه های اون خیمه های درحال آتش را میخواستن ! و البته به شیر و کیک میرسیدم

دیروز خیلی از جاهای شهر را دیدم که خیمه زدن و آماده تعزیه هستن. برام خیلی خاطرات زنده شد.! باعث خجالت این جمله که میگم ، ولی حقیقتا عاشورا و تاسوعا را دوست داشتم. چون  تو این دو روز خونه پدربزرگم همه جمع بودن و شب را همونجا میخوابیدن.درحالی که در باقی شبها این اتفاق نمی افتاد !

چادرهایی که انتهاشون بهم گره میخورد تا توی شلوغی های دسته های عزاداری گم نشیم.! (خونه پدر بزرگ من توی قسمتهای قدیمی شهر بود. جایی که هنوز بوی اصالت داشت و اسیر غربت نشین های موجود در ایران نشده بود!)

این تعزیه ها برام اون فضا را زنده نمیکنه ! باز هم متاسفم و شرمنده ام که مینویسم! ولی حقیقتا معنویت و حس خوبی که توی مسجدهای قدیمی دارم ، توی معماری های مساجد و امامزاده های امروزی ندارم !

امامزاده ای بود خیلی قدیمی ، بقدری که ضریحش چوبی بود. حقیقتا کنارش آرامشی بی نظیر پیدا میکردم. یکسالی نرفتم و بعد یکسال که رفتم ، ضریحی از جنس فلز و آیننه کاری های دور تا دور و...تغییر بدلم ننشست و من آرامشم را نیافتم و بیرون اومدم! چراش را نمیدونم ! ولی به هرحال حسی هست که من دارم!یا دسته ای بسیار مشهور که همشون سید هستن ! خواهرم ارادت عجیبی به این دسته داره ! هرسال به امید دیدنشون ظهرعاشورا از محلی که حرکت میکنن ، من را آواره نگه میداشت و نمیدیدم ! تا پارسال که بالاخره ناامید و یکساعت مونده به غروب دیدیمشون ! دسته ای با علم عتیقه که دراین سالها بسیار سعی کردن بدزدنش ومحافظت شده! خیلی ها نذر میکنن ولی نمیدونم چرا من اعتقادم را از دست دادم یا ضعیف شده که فرقی نمیبینم بین اونها و باقی  دسته ها !

من هنوز هم عاشق امامزاده ها و مسجدهایی هستم با ضریح های چوبی و معماری هایی از جنس گذشته ! جایی که آرامش گم شدم را در بین روحانیت فضاشون پیدا کنم.من با معماری امروز غریبه ام ! حتی خونه های قدیمی با هشتی ها و حوض های وسطشون و پنجدری هاشون را دوست دارم. کاش شهرداری شهر من اینقدر عجله توی خراب کردن فرهنگ گذشته شهرم نداشت! کاش دست برمیداشت از خراب کردن اون چیزی که هویت و فرهنگ گذشته من نامیده میشه.

اگر قاطی پاتی نوشتم. ببخشید. ذهنم همینقدر مشوش و گیجه ! شرمنده