یکروز به یادماندنی برای من!

دیشب حالم خیلی بد بود ! از یازده شب بارش را شروع کردم تا چهارصبح! قطعی هم نداشت! رو متکا که سیل ایجاد شد و متکای منو با خودش برد ! سرجمعم دوساعت خوابیدم و با یک صورت پف افتضاح رفتم سرکار !

اونجا خودمو شاد نشون دادم تا ظهر ! ظهر دیدن یکی و صحبت باهاش چنان انقلابی در دل و روحم ایجاد کرد که الان این شکلیم دلم میخواست این روز را ثبتش کنم! برای همین بخش نظرات را میبندم.چون میدونم نظری براش نمیشه گذاشت.

خدایا بعضی ها را حفظ کن ! سالم و سلامت. آمین