من و تغذیه در محل کار!

امروز سرکار لوبیا میدادن! بعد من اومدم کاسه را بگیرم ، نمیدونم چی شد که کاسه از دستم رها شد و... همه گفتن فدای سرت ! خدمتگزار که به خون ام تشنه بود کلا بعد یک کاسه دیگه بهم دادن ! اونم اومدم بخورم ، نصفش را خالی کردم روی مقنعه ام یعنی شاهکار کردم

مجبور شدم یکدوره برم و مقنعه ام را تو این سرما بشورم. باز شکرخدا امروز هوا آفتابی بود مامان میگن خوبه تو اونجا چیزی نمیخوری ! وگرنه آبرو و حیثیت باقی نمیزاشتی با این کارهات

آخه من معتاد چاییم و سرکار هرچی بهم تعارف میکنن ، نمیخورم ! فقط لیوان چاییم باید بموقع برسه امروزم گرسنه ام بود که اومدم بخورم و شاهکار آفریدم

نظرات 3 + ارسال نظر
هاتف پنج‌شنبه 24 دی 1394 ساعت 14:24 http://hatef92.ir

من در کشور خارجی هستم و حتی به آبدارچی شرکت هم می گویند همکار .. بهتر بود شما هم به جای خدمت گزار از کلمه همکارم در بخش آشپزخانه یا همچین چیزی بنویسید که به شخصیت انسانی هم احترام بگذارید . ولی خب اجبار هم نیست .. چون در ایران هستید .. من هم از این تجارب در شرکت داشته ام .. ولی من برعکس شما فقط د صبحانه چای می خورم و لا غیر ... :)

حق باشماست! اما خوب شما نمیتونید عبارات متداول توی کشورم را با عباراتی که توی کشور محل زندگیتون استفاده میشه ، مخلوط کنید!

من عاشق چایی هستم! روزی چندتا لیوان میخورم

یادگار چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 21:04 http://yadegari901019.blog.ir

دیگه گفتنی ها رو مامان تون گفتن! ما چیزی نمیگیم!

آنی چهارشنبه 23 دی 1394 ساعت 19:21 http://activemind.blogsky.com/

عزیزم ترکوندی شما

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.