اعتراض نوشت!

داماد جدید تخصص بالایی داره در خوندن روضه ! یعنی میشینه قشنگ میبرتت توی خاطراتی که اشکت را درمیاره!

دیشب پس از نوشتن پست ، خیلی شیک از وسط شام شروع کرد! منم برای خوردن بغضم ، فکر کنم یک پارچ آب را بخوبی خوردما! بعد شام تموم شده ، مامان جان ، هم همنوا با داماد عزیز ، کلیه خاطرات اشک دربیار را گفتن ! هعی نشستم الکی نون خوردم ، چون دیگه آب دم دستم نبود و نون هم الکی سر میز بود ! دیدم نه تمومی نداره ! که درنهایت با اعتراض هرچه تمامتر برای اینکه داماد جدید هم تموم کنه ، گفتم مامان کافیه !

که مادرجان خیلی شیک درحالی که اشکهای قلمبه قلمبه منو تو چشمم میبینن ، فرمودن پاشو برو !منم دیدم اینطوریه ! پاشدم رفتم و کلم را کامل کردم توی گوشی و دیدن ویدیو های ارسالی دوستان که بعضا با صدا دیدنش و هروکر بعدش فقط برای پرت شدن حواسم از قسمت روضه خوانی خونه بود و تازمان رفتن داماد جدید ، به نشانه اعتراض مورد تحریم واقع شد و حرف باهاش نزدم

-------------

شماره های ناشناس همیشه به من حس اضطراب میدن ! مگر اینکه منتظر تماس کسی باشم! امروز یک خانمی سرصبح زنگ زد به گوشیم ، من توی موقعیت پاسخ دادن نبودم. قطع کردم ، ولی بعدش که زنگ زدم تا گفتم الو اون قطع کرد و کل روز من را بهم ریخت و من الان از دستش این شکلیم

نظرات 4 + ارسال نظر
هاتف سه‌شنبه 29 دی 1394 ساعت 01:03 http://hatef92.ir

به نوعی .. تلافی کرده شماره ناشناس ... :)
روضه خوانی رو متوجه نشدم ..

تلافی چی؟!
یعنی زمانی که میشینن ، هی از ماجراهایی در مورد خاطراتی با موضوع مشترک میگن که اشک همه را درمیارن و خودشونم آه سوزناک از ته دل میکشن(بشما عصبانیت نبود ، به داماد جدید بود!)

یادگار دوشنبه 28 دی 1394 ساعت 22:41 http://yadegari901019.blog.ir

ان شاءالله که خداوند هم پدر شما رو قرین رحمت خودش قرار بده هم پدر دامادتون رو

"ولی همیشه داغش تازه است و کهنه نمیشه ! بخصوص نبودشون که خیلی مشخصه!"
بله، میدونم، منم تجربه مشابهش رو داشتم!
احتمالا بخاطر همون تجربه هم یه حسی از زمان بلاگفا داشتم که شاید پدرتون رو از دست داده باشید

ببخشید اگه ناراحتتون کردم

یادگار یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 23:18 http://yadegari901019.blog.ir

داماد جدید چه خاطرات مشترکی با شما داره؟!
شماره تون رو میدید بهم؟! کار دارم!

یک اتفاق مشترک ناراحت کننده ! که هم برای خانواده ما اتفاق افتاده و هم اونها!
شمارمو

آنی یکشنبه 27 دی 1394 ساعت 22:37 http://activemind.blogsky.com/

کار بسیار خوبی کردی برای نشنیدن روضه هاشون. والاااا
روش اعتراضی تم می پسندم بنده

تماس های ناشناس که اضطراب نداره فدات شم
قطعا اون خانوم شماره یک اقا رو گرفته بوده. تو که زنگ زدی و دیده دختری, قط کرده


من بصورت ناخودآگاه حس بدی میگیرم و مضطرب میشم
شاید. امیدوارم همین باشه که تو میگی عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.