ادامه پست قبل!

باتوجه به اینکه با گوشی پست میزارم،اگر استیکر بزارم.بهم دیگه اجازه نوشتن باقی متن را نمیده،منم که یادم میره و درست بعد از خرابکاریم یادم میاد.الان این ادامه پست قبله!

راستش یک بورسیه به یکی از دانشگاههای آلمان تو رشته من بود که یکی از دوستام برام متنش را فرستاد.هزینه زندگی و حتی سفرهای تحقیقاتیش برای کسی که تو بورس پذیرفته میشد را کلا به عهده میگرفتن،فقط یکی از شرطهاش دونستن زبان آلمانی بود که آزمون داشت و دومین شرطش یک مقاله بود که موضوعش را مشخص کرده بودن و ده نفر را بورس میکردن.

قدیمترها که جوون بودم و سر پربادی داشتم،کلاس زبان میرفتم.دختری همکلاسیم بود که میگفت دوست داره بیشتر زبانها را یاد بگیره و برخلاف همه با انگلیسی شروع نکره بود و اونزمان که حدودا ۲۳ ساله بود به پنج زبان از جمله آلمانی تسلط کامل داشت. این را که دیدم یادش افتادم و گفتم کاش منم به اندازه اون با اراده بودم،نه اینقدر سست و ضعیف و تو سری خور!

حقیقتش اگربلد بودم بطورحتم تو این بورس منم شرکت میکردم تا برم. تا مثل کسی یاد بگیرم کندن از تعلقات چه مزه ای داره و مثل اون هرگز هوس برگشت هم بسرم نمیزدم. منم مثل اون یک پیغام میزاشتم که دعا کن کارهای رفتنم درست بشه و خداحافظ!

حیف که بیعرضم و دست و پا چلفتی ، وگرنه باید تا حالا کمر همتم را بسته بودم برای رسیدن بخواستم. من یکی از اون آدمهای بی عرضم که عادت کردم عدم تلاش خودم و پخمه بودنمو بندازم گردن تقدیر و سرنوشت. درحالی که اگر روراست باشم، فقط من مقصرم و بس!

دلم پربود ،نوشتم.انتظار ندارم چیزی از سرتعارف بگید. بازم خدا را به داده و ندادش شاکرم.

نظرات 2 + ارسال نظر
Sepanta جمعه 28 خرداد 1395 ساعت 01:01

طوری نیس حالا اکثرمون از این جور تنبل بازیا درآوردیم قبلا

یادگار پنج‌شنبه 27 خرداد 1395 ساعت 12:24

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.