متوهم بودن من

اگر یکی را میبینید که با وجود خلوتی پیاده رو ، داره از تو خیابون میره،مطمین باشین اون منم. من از تو پیاده رو راه رفتن متنفرم! شاید از تنها جاهایی که خوشم میاد تو پیاده روش قدم بزنم تهران خیابون ولیعصر هست با اون درختهای بلند و خوشگلش. وگرنه همیشه مسیرم از تو خیابونه:)))

امروز وقتی از خونه بیرون زدم، یک ماشین مثل ماشینمون دیدم توی کوچه ، برگشتم نگاه کردم که ماشینمون تو پارکینگه یا اون تو کوچه ای برای ماست که دیدم مال ماست. دقیقا اونطرف کوچه یک پراید پارک بود، بعد از این چک کردنه ، رفتم اون سمت که یکهو در ماشینش را باز کرد ، شاید اصلا با منم کاری نداشت. چون رادیوی ماشینش روشن بود ، ولی من بقدری از این حرکت ترسیدم که تا پای سکته رفتم.چون شیشه های ماشینش دودی بود و اون اول صبح تو کوچه خلوت و اونم ماشینی که به نظر میرسید پارک کرده ، درست تا من بهش رسیدم و در ماشینش را باز کرد ، فقط جیغ نکشیدم، وگرنه بی نهایت ترسیدم .و تقریبا تا برسم به خیابون دوییدم.حتی از ترسم ،صورت آقاهه را هم ندیدم. جدیدا هم حس متوهم بودن دارم. البته شاید واقعا اتفاقاتی میوفته. نمونش چند روز پیش ،صبح زود رفتم بیرون ، یک تاکسی نگه داشت ، سوار شدم ،برخلاف تاکسی های دیگه که برای هر عابری صدتا بوق و چراغ میزنن ، محل کسی نداد و رفت . خوب جایی که میخواستم برم ، باید یک مسیری پیاده میشدم و بعد از یک مقدار پیاده روی ، میرفتم یک خیابون فرعی و دوباره حالا یا با تاکسی یا پیاده میرفتم. از اونجا که دیرم شده بود و وقت نداشتم ، تصمیم گرفتم صبر کنم ، تاکسی گیرم بیاد و برم . اون خیابون فرعی خیلی بد مسیره و حقیقتا بعد از سبز شدن علف زیرپاتون ،تاکسی میاد. داشتم فکر میکردم چیکار کنم که همون تاکسی که من را توی خیابون اصلی پیاده کرده بود و نهایتا ۳ دقیقه میگذشت از این موضوع ،جلوی پام ترمز زد! (توی پرانتز بگم که شما اگر از خیابون اصلی بخواهید وارد این خیابون فرعی بشید ، باید برید تا یک میدون تا بتوتید ،دور برگردون ،دور بزنید و برگردید و اینکار دست کم ده مین زمان میبره!  ) البته من بعد از سوار شدن و بعد از حرکت دوباره راننده که برای هیچکسی نگه نداشت، متوجه شدم خودشه و واقعا تا منو پیاده کنه ، تو فکر بودم که چطور ممکنه!

نمیدونم شاید جدیدا توهم میزنم ، ولی اتفاقات عجیب و غریب این اواخر کم تو زندگیم اتفاق نیوفتاده!هرچی هست ، خدا بخیر  بگذرونه.

نظرات 2 + ارسال نظر
Sepanta دوشنبه 18 مرداد 1395 ساعت 15:04

یه کم زیادی حساس شدیا صابخونه درگیریه فکری داری ؟

آره فکرم سرجاش نیست!

یادگار یکشنبه 17 مرداد 1395 ساعت 01:24 http://yadegari901019.blog.ir

چی میزنید؟!!!

همه چی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.