قاتی الپاتی

اصلا و ابدا آدم خوش اخلاقی نیستم. متاسفانه یا خوشبختانه از بغل کردن و بوسیدنم بدم میاد. خواهرم خونه خودش تو آشپزخونه خورده بود زمین و زانوش اندازه متکا شده بود، انگشتهای پاشم همه زخم و دستشم گرفته بود به لبه اشپزخونه و گلدون افتاده بود و شکسته بود و دستشم عمیق بریده بود. وقتی از دکتر اومدن خونمون، همه بغلش کردن و بوسیدن و حالش را پرسیدن. منم که از بغل و بوس متنفرم، از راه دور احوال پرسی کردم و نشستم که صداش دراومد وگفت اینهمه احساس خرج آدم نکن. شرمندت میشه:))) هرچی مامان چشم و ابرو رفتن که برو ببوسش ، تکون نخوردم. خوب چیکار کنم ، واقعا بدم میاد و حس خوبی ندارم. سق دهنم خارش میگیره از تصورشم، چه برسه به انجامش. والا!

ٔ....................................

رفته بودم شلوار بخرم، من معمولا شلوارم را از یک مغازه دار که جنسهاش خوب هست میخرم.قیمتش یکم بالاس ، ولی درعوض از جنسش مطمینی. من الان یک شلوار دارم پنج ساله ازش گذشته ،آخ نگفته، گرون خریدم، ولی جنسش واقعا خوب بود. حالا از یکجای دیگه یک شلوار مشکی تو حراج خریدم بمراتب ارزونتر، ولی با یکبار شست و شو ، رنگ شلوار رفت و بور شد. انگار صدبار شستی و پوشیدی.

داشتم میگفتم رفتم شلوار بگیرم که چون مغازش کوچیکه ، دوتا اطاق پرو بیشتر نداره. تو یکیش یک دختر جوون بود با همسرش . که از این شلوارها هست که نصف شورلتشون بیرون میوفته وقتی دولا میشن ، از اونا مرده پوشیده بود. گفتم باهم تو اتاق پرو ، نه که فکر کنید ،اطاق پرو اینقدر بزرگ بود که دونفر توش جا بشن نه!دراتاق پرو که رو به درمغازه بود تا انتها باز و خانم داشتن شلوار میپوشیدن و شوهرشم اونجا ایستاده بود کنارش و نظر میداد.خانمه میگفت شلوار تنگه و دکمش بسته نمیشه، آقاهه گفت بلد نیستی. بعدم تا کمر دولا شد که دکمه را ببنده که فروشنده دیگه رسما داشت زمین کف مغازش را از خنده گاز میزد. تازه بعدش اقاهه اومده ، پاهای خودشو نشون میداد و به فروشنده میگف اینجاش خوبه، کمرش چرا اینقدر تنگه!!رسما دیگه...خوشم نیومد راستش، چون یک چیزایی غیرته . تنگه خوب نخر، چرا بدن زنت را جلو فروشنده تشریح میکنی!یا پشت در اتاق پرو بایست بپوشه، بعد باز کن و ببین و نظر بده!نه که هرکی تو مغازست و از جلوی مغازه تو پاساژ رد میشه، یک فیضی با چشمش ببره!والا. اعصاب نمیزارین برا آدم که.

نظرات 5 + ارسال نظر
Sepanta یکشنبه 24 مرداد 1395 ساعت 02:02

بازم بخیر گذشته ایشالا زودتر حالش خوب شه

مرسی سپنتا جان

یادگار شنبه 23 مرداد 1395 ساعت 20:43 http://yadegari901019.blog.ir

سلام
منم خاله م چندین سال پیش آشپزخونه شون رو میشورن و لیز میخورن. لگنشون شکست و پلاتین کار گذاشتن. هنوزم هست و گاهی دردشون میگیره. حتی با تغییر دما

سلام، آخی. خدا سلامتی بهشون بده.

Sepanta شنبه 23 مرداد 1395 ساعت 15:43

ای بداخلاق خواهر جون این همه اتفاق با هم براش افتاده بود !!!
کارش خوب نبوده اون پسره که شلوار واسه خانومش میخریده

خواهرم شانس نداره،وقتی اتفاق براش میوفته همه باهم میشه
خیلی زشت بود رفتارش، دلم میخواست بزنمش

یادگار جمعه 22 مرداد 1395 ساعت 23:31 http://yadegari901019.blog.ir

یادم رفت از خواهرتون بپرسم!
چرا خوردن زمین؟! خدا رحم کرده بهشون با این چیزی که شما تعریف کردید؟
بهترن الان؟ خدا شفاشون بده هرچه زودتر

خواهرم زیادی تمیزه و کف آشپزخونش هم لیزه. مدامم درحال شستن و دستمال کشیدن، زمین آشپزخونه لیز بوده ، بد میخوره زمین و انگشت پاشم با تیزی لبه کابینت زخم میشه.
شکر بهتره،دکتر گفته رو زانوهاش نایسته، ولی کی حریف میشه. ممنون از دعای خوبتون

یادگار جمعه 22 مرداد 1395 ساعت 23:25 http://yadegari901019.blog.ir

خانواده باید بشناسنتون که، با اخلاقتون آشنا باشن
منم بخر و بپوش هستم، یک شلوار دارم واسه 12 سال پیشه فکر کنم تکون نخورده فقط یکم تنگ شده
از تهران ی شلوار کتون گرفتم از دور و بر شابدولعظیم 65 تومن، رنگش سورمه ایه، میترسم بشورمش!
خانمه شلوارش رو روی چی پوشید؟!
ماشالا به شما که هم حواستون ب اونا بوده هم به فروشنده!
ولی خب از شوخی گذشته غیرت و حیا خیلی کم شده
----
راستی خوبه که نرفتید

میشناسن و حرصشون درمیاد، مثلا دفعه پیش عمه جانم غر میزدن که دختر نباید این شکلی باشه، تو چرا مثل چوب خشک رفتار میکنی، اینطوری درست نیست و...
روی پاش
بقول ما یک goleجا بیشتر نبود و منم منتظر اتاق پرو ،مشخصه که هر دو توی دیدم بودن
اون قسمت غیرتش که نداشت منو کشت!تازه خواهرم که بیرون ایستاده بود یکسری چیزهای دیگه تعریف کرد که من ندیدم.
اصلا نشورید اون شلوار را .پشیمون میشید از من گفتن بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.