شب نهم محرم

 امشب شب نهم محرم هستش ، مشهور به شب حضرت ابوالفضل ، از وقتی که یادم میاد حضرت ابوالفضل را خیلی دوست داشتم. اصلا یکجور خاصی دوسشون دارم. حتی وقتی کربلا رفته بودیم، وقتی کاروان بین الحرمین جمع میشد تا برنامه اجرا کنند، من فقط بمامان میگفتم رفتم حرم حضرت ابالفضل و تمام!به طرز عجیبی من تمام چند روزی که کربلا بودیم ، اونجا بس مینشستم و آروم میشدم. سرجمع دوبار حرم امام حسین رفتم. اولین بار شب ورودمون بود که علیرغم تاکید زیاد حاج آقای همراهمون که اول شش گوشه و بعد زیارت جای سرهای شهدا!اشتباهی وارد جای سرها شدم. بار دوم شب آخری بود که سحرش میرفتیم. رفتم خداحافظی. باقی وقتها هرچی میگفتن حرم امام ، میگفتم من قرارم تو حرم حضرت عباسه . اصلا انگار دل من فقط اونجا قرار میگرفت و بس! دلم هوای رفتن داره ، ولی باتوجه به مسیله امنیت، مامان راضی نیستن. هرچند که اگر نخندین من معتقدم باید دعوت بشی تا بری، و من دعوت نشدم.

خطاب به زایرم میگم، دعا کن منم بیام. برام یک مهر خیلی بزرگ تربت بیار. بزرگترین مهری که پیدا میشه. اگر تونستی اندکی از تربت کربلا هم میخوام. خادماش به آدمهای آشنا میدن. و هرچیزی که از حرم نصیبت شد مال من، لطفا . این شبها برام خیلی دعا کن. 

نظرات 1 + ارسال نظر
Sepanta چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت 02:18

ایشالا این چیزایی که خواستی ؛ میرسه به دستت

میسیییییییییییییییییی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.