امشب خونه آبجی بزرگه دعوت بودیم، اونم بخاطر اینکه برخلاف مامان که دوست ندارن زیاد خونه داماد برن و سرسفره داماد بشینن ، من از این تعارفات ندارم و خسته از همیشه مهمان پذیر بودن، ندا را بخواهرم دادم که زنگ میزنی و ما را دعوت میکنی:))) آبجی بزرگه زنگ زده بود و بزور مامان را راضی کرده بود به این مهمونی:))

خواهربزرگم واقعا هنرمنده و تزیین غذاش حرف نداره و هربارم دعوت کنه ، جزیی از سفرش چندین مدل ژله و...است. و غذایی که به زیبایی تزیین شده، ولی یک مشکل بزرگ داره غذاهاش ، اونم این هست که ذایقش بسمت خانواده شوهرش رفته و اصلا بما نمیخوره. برای همین من طعم غذاش را دوست ندارم:(( درحالی که آدم شکویی هستم و طعم غذا برام مهمه و خیلی بهم سخت میگذره ، اگر غذا طعمش خوب نباشه و ادویه به اندازه کافی نداشته باشه!

مثلا مادرشوهر اون یکی خواهرم ، غذاهاش حالت رژیمی داذن و اصلا کاری نداره شما مهمان غریبه هستین یا... کلا عادتش به پخت غذای رژیمیه و خوب مشخصه که سرمن بیچاره چه بلایی میاد با غذایی که با کمترین ادوبه پخته شده و رنگ و لعابش هم رژیمیه:(((

آدم ناشکری نیستم، خدا روزی همه ما را زیاد کنه و برکت و سلامتی بهمون بده. اما لطفا وقتی مهمون دعوت میکنید، یکمم به فکر ذایقه مهمونتون باشید، چون قراره بخشی از اون غذا را اون بخوره نه فقط شما! لطفا لطفا یکم فقط یکم به مهمون بیچاره فکر کنید و آقایون جای نشستن جلوی تلویزیون، خودتون را تکون بدین و کمی کمک کار باشید، مرسی:)

.................

مرسی عزیزم بابت چشمت:*و محبتت

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.