...:)))

باخواهرم داشتیم بیسکوییت میخوردیم، من بدون نگاه کردن به پاکت یکی خودم میخوردم، یکی میدادم دست اون، بدون اینکه بدونم آخرین دونه بیسکوییتم دادم به اون که یکمرتبه دیدم هیچی ندارم، با حرص گفنم چرا تموم شد؟چرا اینقدر بیسکوییتاش کم بود که دیدم بقیه این شکلین:)))))

.........................

رفتم دکتر ، بهم سفارش اکید کرده که برم دکتر تغذیه و یک رژیم حسابی بگیرم، از اونوقت تا حالا من این شکلیم:(

ٔ.................................

بالاخره سجاده ام را خریدم:)) البته کلی دنبالش گشتم ، چون دلم میخواست که خاص باشه، یک سجاده ابریشمی:) وقتی قیمتش را گفتم خواهرم تا دوساعت بعد میگفت مرفه بی درد:))حالا ارزونتر میخریدی و ابریشمی نبود ، نماز اشتباه میشد:)))فقط مهر کربلاش مونده با یک تسبیح آبی فیروزه ای خوشرنگ:))که اونم ایشالا سوغاتی میرسه:)))

نظرات 2 + ارسال نظر
Sepanta جمعه 7 آبان 1395 ساعت 01:46

مبارکت باشه ؛ حتما خیلی قشنگه

ملسی، آره ماه شده

یادگار چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت 01:12 http://yadegari901019.blog.ir

اولی رو نفهمیدم چی شد اصن!
کم بخورید همیشه بخورید
مبارکا باشه، مهر مِشَد باشه نِمِشه؟ سوغاتی از کجا برسه بهتون؟ مسافر دارید؟

اولی که واضح بود، مشکلش کجا بود؟

مرسی ، چرا من هرنوع هدیه ای را پذیرا هستم.اوهوم، یک مسافر خوب ، بهترین جای دنیا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.