دلم میخواست امروز را برم بهشت دوست داشتنیم، ولی مامان حال نداشتن و نمیشد. تصمیم گرفتم برم شهر گردی و کشف مکانهای نرفته که یادم افتاد وایییی طبق فرمان دکتر بنده امروز سونو دارم!هر بیمارستانی که سر زدم قسمت سونو تعطیل بود و همه با لبخند ژکوند گفتن فردا انشالا !
حالا من هیچی، ولی اگر یک مریض نیاز فوری داشته باشه، نباید یکی پیدا بشه که اینکار را انجام بده!تقریبا تمام شهر را گشتم و بی فایده! بخواهرم گفتم تور شهر گردی تبدیل شد به تور دنبال سونوگرافی گردی:)))کلی خندیده و میگه همش تقصیر توست که حکایت حسنی به مکتب نمیرفت، وقتی میرفت جمعه میرفتی:))
................................
داییم را دوست دارم ، ولی از خانم داییم خوشم نمیاد! از اون دسته آدمهاست که بهتره باهاش زیاد طرف بحث نشی، چون اول و آخر سر عقیده خودشه و فقط خودتو مسخره کردی! امشب اومدن خونمون، تمام مدت با لبخند زل زدم بهش و لام تا کامی حرف نزدم، آخراشم خسته شدم و خمیازم دراومد. مسلما اگر بخاطر مادر نبود، اصلا از دراتاق بیرون نمیومدم!تازگی تحملم خیلی کم شده !
نمونش پنج شنبه جلسه داشتیم و من از اون روزی که از اون همکارم حرف بد شنیدم و بدلم موند، اصلا سعی میکنم با اون خانم همکلامم نشم. تهش یک سلام و والسلام!
توی جلسه ، مدیر جلسه یکی دیگه بود که ایشون مدیریت را دست کرفتن و دوسه تا متلک آبدلر در مقابل نظریات بقیه انداخت و تمام مدت درحالی که بخاطر کمبود جا ، کیفم را تو بغلم گرفته بودم، خمار خواب ، فقط دلم میخواست بخوابم! و عملا تو چرت بودک توی جلسه .هرچی متلک بمن انداخت که یک حرفی بزنم ، پاسخش سکوت مطلقم بود که اصلا نشکوندم!از حرص زیادش هم آخر نتونست جلو خودش را بگیره و گفت خانم بانو خیلی خسیسن و ترسیدن بقیه از نظریاتشون استفاده کنن . همه لبخندی زدن که باز نگاه خمار غرق خوابی بهش انداختم و بی محل کیفمو دستم گرفتم و به همه گفتم خدانگهدارتون و زدم بیرون، که البته با هوای بیرون اونهمه خماری خواب هم پرید.
من آدم عقده ای نیستم، تا جایی که بتونم بدل نمیگیرم و راحت از دلم بیرون میکنم، ولی وای بوقتی که کسی محق نباشه و بخودش حق بده ، اونوقت هیچ زمانی نمیتونم دلمو باهاش صاف کنم و ببخشمش. در مورد این خانمم همینطوره ، من هیچوقت لحن پر از حق به جانبیش را که مثلا برای صلح اقدام کرده بود یادم نمیره و ترجیح میدم نه من اون را ببینم و نه اون منو. کاملا خنثی از بغل هم رد بشیم و بریم!ولی ول کن نمیشه:(