رفتم گزی....نش !
بنده بعد از سالها کار کردن ، بالاخره لنگم به گزی..نش باز شد:)) باور کنید از شدت استرس اصلا نماز یومیه یادم نمیومد چطوری میخونن ! هرچند خانومه سعی میکرد محیط دوستانه باشه ، ولی من از شدت استرس تهوع داشتم و اصلا بقدری حالم بد بود که وقتی در مورد 22 بهمن سوال پرسید ؛ اصلا یادم نبود روز تعطیله و چرت و پرت تحویلش دادم در جواب:)))))))) بعدشم با لحن حق به جانبی میپرسم ، مطمئنید تعطیله؟! :) یعنی در این حد شوت میزدم :)))))
تازه بحث ادان و اقامه شد ، وقتی گفت اذان بگو ، میخواستم بگم شرمنده ها ! ولی من نه مکبر مدرسه بودم و نه موذن مسجد !:)))) اینجام یک سوتی دادم که گفت ، اصلا هیچوقت گفتی ادان و اقامه ! منم دیدم بهتره بیشتر سوتی ندم ، گفتم نه :))))))) نیشمم دقیقا در این حد باز کردم ! یعنی فکر کنم آخراش میخواست من را بیرون کنه ، از بس مزخرفات تحویلش دادم :)))))
پ،ن : آخه استخدامی ، وقتی درکار نیست و من بعد از دو ماه که لز بیکاریم داره میگذره و یک ریال هنوز دریافت نکردم ! کار روی هوای من ، گزی...نش خیلی حرف مسخره و نابجایی هست ! اونم به این شکل
پ، ن : من حالم خوب است ، تو باور نکن!
اومد جواب ؟
نوچ، فک کنم رد شدم
وای مصاحبه و گزینش خیلی سخته ؛ منم هیچ وقت این جور جاها حالم زیاد خوب نبوده
البته اینجور که نوشتی ؛ تو دیگه رکوردای منو هم زدی
قبول نشدی ؟