امروز امتحان کلاسی که داشتم را رفتم. در راستای بی حوصلگی های شدید اخیرم و اینکه فقط دلم میخواد یکجا دراز بکشم و کسی کاری به کارم نداشته باشه ، واقعا حس امتحان رفتن نداشتم. سه بار هم کار را انجام دادم، ولی اونی نشد که دلم میخواست. تازه زمان امتحان هم تموم شد. استادمو بیرون دیدم، کلی خجالت کشیدم بابت گند زدن تو امتحانم:||
صبحشم با پنجاه کیلو بار که دیگه فقط کم مونده بود به دندونم بگیرم، تاکسی گرفتم و رفتم که بدلیل گران فروشی و نداشتن پول خورد از طرف من، کم مونده بود بزنه منو:)) برگشتنم با همون حجم بار باز تاکسی گرفتم که راننده دلش سوخت و در را برام باز کرد، والا خدا خیرش بده. من دیگه مونده بودم چطوری در را باز کنم:|| تازه یکدورم، دور شهر منو گردوند، فکر کنم فهمیده بود خستم و دلم گردش میخواد:))) قیمتشم خیلی بهتر از سرصبحی بود. خدا خیرش بده.
تازگی علاقه خاصی به گوشه اتاق دارم . بخوابم و کسی کاری به کارم نداشته باشه. اینم از این باز یادم رفت چی میخواستم بنویسم:||تا بعد
50 کیلو بار
اوهوم
خنده:
زعفران شادمانی و نشاط میاره خانم، تاثیری روی حافظه و اینا نداره
میدونم، ولی شما نگران تاثیرش نباشید، من خودم به زور موثرش میکنم:))))
شما هم کم تنبل تشریف ندارید پس
دوتا پسته که یادتون میره
راستی بالاخره یادتون اومد چی میخواستید بنویسید؟!
اصلا:خنده
یادم نیومد زعفران کادو بیارید یادم بیاد
1. 50 کیلو بار رو کجا می بردید؟ که همون رو برگردوندید؟
2. خواستید نام بار رو هم بگید!
3. مطمئنید راننده قصد نداشته بدزدتتون که دور شهر چرخیده؟! بعدم دیده ارزشش دزدیده شدن رو ندارید پشیمون شده
4. چرا گوشه اتاق؟! سه کنج میخوابید یعنی؟! چطوری؟!
1.وسایل امتحان عملی بود، برای امتحان میبردم:))



2.نه دیگه گفتن نداره
۳.آره بابا خیالتون راحت ، از سازمان ناسا اومدن بدزدن ، گفتن تو بری یک کشور چیکار کنه
۴. نه بابا کنار دیوار متکا بزارید و بخوابید، حالا هی بگن تشک بنداز، ولی بروی مبارک نیارید
حالا واقعا می تونی بگیری بخوابی و کسی کاری به کارت نداشته باشه؟
نوچ، فقط در حد آرزو هست و بس:||