چرندوپرند

امشب رفتم آزمایشگاه،چون ناشتا بودن لازمش نبود،برای همین شب رفتم . چقدرم بی انصاف خون ازم گرفت.سه تا شیشه خون پر کرد.دستمم تا نیم ساعت بعدش گز گز میکرد. اون چسبشم که آخر اومدم خونه و کندم پرخون بود.

اوممممم دلم براتون بگه، رفتم لباس تو خونه برا عیدم خریدم دوسایز بزرگتر:)) بعد رفتم مانتو فروشی که همیشه میرم، مانتوهاش آف داشت بخرم. که یک مانتوی فوق کوتاه چشمم را گرفت که مامانجان کاملا رایم را زدن:))) و نخریدم:(

دلم برای یک انسان بیوفای پرمشغله تنگ شده:))

نظرات 1 + ارسال نظر
یادگار چهارشنبه 15 دی 1395 ساعت 00:35 http://yadegari901019.blog.ir

وای! دلم خون شد
از الان واسه عید؟!
مانتوی فوق کوتاه؟! استغرالله

وااا چرا؟!
اوهوم دم عید قیمتها گرونترم میشه،بخصوص که یک بزرگوار فرم،دن آروم آروم همه چی گرون میشه!
اوهوم،دوس دارم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.