خواهرجان تازه عروس ، دو روز بعد از عقد سرمایی خورد وحشتناک صدالبته که من قبلش سرما خورده بودم بعد فرداش داماد سرما خورده بود اینقدر که کارش به رختخواب کشید. بعد یکم داشت بهتر میشد.چون خواهرجان بهش گفته بود، بمونه خونه استراحت کنه و خوب بشه ، بعدا بیاد ! که دل تازه داماد کار دستش داد ، اومد ! اینبار خودش و خواهر تازه عروس باهم افتادن تو رختخوابما به ضرب و زوری خواهر تازه عروس را خوب کردیم ! ولی داماد خوب نشد ! بعد اصلا آدم استراحت به این زودی نیست ! دوباره تا دو روز گذشت ، بی طاقت اومد که بعلهههههههههههه خواهر تازه عروس را مریض کردبخواهرم میگم ، این دور تسلسل را شما تا آخر زمستون بریدامیخنده و میگه دلت میاد به شوشو من چیزی بگیگفتم یکم رو دل های عزیزتون کار کنید ، خوب بشید ، بعد راه بیوفتید دل تنگی کنید ، والا ! ما چه گناهی کردیم
-----------------------
تولد سه تا عزیز دلم توی این ماه بود!یکیشون فرداست ، یکیشون چند روز دیگه. برای هرسه تاشون از خدا آرزوی بهترین ها را میکنم
---------------------------------
(عنوان نمیدونستم چی بنویسم ، از خودم چیز جدید در کردم)
یه سفر دیگه برم بقیه و خودتم ایشالا عروس بشید واسه اولین بار رفته بودم تبریز و ارومیه و .......
به به بسلامتی
خوش گذشت؟!
چرا تو سرما رفتی؟! تابستون گرم را برو تبریز و حالشو ببر ، اینقدر خنکه
سلام.مگه سرما خوردگی هم به این راحتی ها خوب میشه.
تولدت هر سه تاییشون مبارک
سلا عزیزم
نه والا
مرسیییییییی عزیز دلم
ع تازه عروس !!! تا من سفر بودم چه همه اتفاقت خوب افتاده فردا بشینم بخونم ببینم چه خبرا بوده اینجا
سفر کجا رفته بودی؟ هاننننننننننننن؟!!!!!!!!
آره بوا دیر اومدی یک آبجی عروس کردم